به گزارش مشرق؛ هدف از
ساختارسازی در نظامات حریف تاثیرگذاری بر منابع انسانی رقیب به منظور توسعه
اهداف و ایجاد تغییرات درونی است. هیچ حاکمیت مقتدری در برابر تغییر
ارزشها و اهداف و خواستههای مردم و نخبگان خود نمیتواند مقاومت کند و با
سرعتی چند ده ساله ناچار میشود به رفتارهای اقلیتی خود در برابر خواست
اکثریت مردمی پایان دهد. پس ساختارسازی اجتماعی یکی از بهترین استراتژیهای
نظامی برای براندازی نرم هر نظام حاکمیتی است که برخلاف سیستمهای
دیکتاتوری، وابسته به قدرت و حمایت مردمی است.
البته طبیعی است که هدف
براندازی از درون نیازمند صرف زمان چند ده ساله برای ایجاد شکاف اجتماعی
میان خواستهها و ارزشهای مردم و حاکمیت است اما در کوتاه مدت نیز به
واسطه تغییر ذائقه نخبگان میتواند سرعت رشد و پیشرفت جامعه در دستیابی به
هدف گذاریهای اولیه را کند کرده و با تضعیف ساختارهای درونی، مشکلاتی جدی
ایجاد کند. بهطور مثال تغییر ارزشهای جامعه سنتی موجب شده آمار فرزندآوری
در میان نخبگان و ثروتمندان ایرانی حتی از سایر اقشار نیز پایینتر بیاید.
تغییر محسوس الگوهای اجتماعی نیز کاهش آمار ازدواج، افزایش طلاق و به
دنبال آن رشد برخی منکرات را به دنبال داشته است.
مسیرهای فرهنگی جامعه
نیز تحت تاثیر شبکهسازی وابسته به نظامات غربی از مسجد به سمت مراکز
متفاوت تغییر یافته و کارآفرینی و توانمندسازی مستمندان از شکل قدیمی خود
خارج شده و بعضاً در قالب انواع «خیریه» بروز پیدا کرده است. اما شاید
بزرگترین تغییر مسیر نامحسوس نخبگانی را بتوان در برخی از دانشگاههای
صنعتی کشور مشاهده کرد. «غربزدگی» در انواع و اقسام اشکال فکری در
دانشگاههای ایرانی در حال پرورش و گسترش است به شکلی که بنا بر الگوهای
طراحی شده در کنفرانسهایی همچون «بریج» تعریف شکلی از یک کارآفرینی موفق
از یک ساختار بومی با راس هرم بومی به شکلی از آفرینش ناقص و انتظار برای
فرزندخواندگی در سیستم جهانی و قرار گرفتن تحتالحمایه شرکتهای چندملیتی
پیشرو در فضای «جهانیسازی اجباری» متبلور شده است.
پس هدف اصلی مبدعان
ایده «جهانی سازی» از ایجاد تشکیلات ساختاری در سایر حاکمیتها و نظام
جمهوری اسلامی به عنوان تنها رقیب نظام ساز باقی مانده در دنیا ایجاد
تغییرات جدی در «سبک زندگی ایرانی» با بازمهندسی سیستم ارزشها و منابع
انسانی جامعه ماست. با ما همراه باشید تا راهکارهای مبارزه با جدیترین و
جدیدترین تهدیدات انقلاب اسلامی را با رمزگشایی از مهارتها و روشهای
مبارزه ژنرالهای حریف بیابیم.
آشنایی با ژنرالهای دشمن
یکی
از سخنرانان و افراد موثر در برگزاری کنفرانس بریج در برلین «استفان
چمبر»، مدیر مرکز کارآفرینی اجتماعی بنیاد SKOLL است. بنیاد مذکور خود صاحب
یک ساختار شناسایی رهبران جوان جهانی در زیرمجموعه تشکیلات «YGL» است که
تحتالحمایه بانک جهانی و مجمع جهانی اقتصاد داووس فعالیت میکند. در بخش
اهداف این بنیاد جهانی «شبکهسازی اجتماعی و اتصال کارآفرینان و نوآوران
جهانی برای حل مسائل بینالمللی و ایجاد تغییرات پایدار در جوامع مورد
نظر» به صورت آشکار ذکر شده است. بنیاد اسکول در سال 2007 یک مرکز برای
تحقق همین اهداف در چین و هند تاسیس کرد و از آنجا که ساختارسازی اجتماعی
«بیمایه فطیر است» سالانه یک جایزه یک میلیون و 250 هزار دلاری به فعالان و
کارآفرینان در حوزههای مختلف به عنوان مشوق عمل به ایدهها و
دستورالعملهای سازمانی خود اهدا میکند.
چمبر همچنین عضو هیئت مدیره
Britdoc Charitable Foundation است. بنیادی که ایدههای جدید و پولساز را
شناسایی و در سایر مناطق جهان کپی میکند. مشابه کارهایی که غولهایی همچون
«راکت اینترنت» هم اکنون در ایران انجام میدهند و با خرید تشکیلات موفق
کارآفرین نخبگان جوان ایرانی عملا ایدههای نو را در راستای جهانیسازی
اجباری با پرداخت کمترین هزینه به مالکیت خود در میآورند و به قول خودشان
با ساختارسازی اجتماعی در جوامع مختلف «شبکهسازی هوشمند فراحاکمیتی» را به
عنوان بزرگترین مخاطره دورهمیهای به ظاهر سادهای همچون «بریج» برپا
میسازند.
پلی از برلین به آمریکا و اسرائیل
اما اهمیت «بنیاد اسکول»
در کجاست؟ کار آنجایی جالب میشود که بدانیم بزرگترین حامیان بنیاد
مذکور و تشکیلات به ظاهر اقتصادی آن، بنیادهای سیاسی آمریکایی همچون «بنیاد
فورد» و «خانه آزادی» هستند.
بنیاد فورد به ظاهر یک بنیاد خیریه است
که با اعطای کمکهای بلاعوض و وامهای بلندمدت به کشورها و سازمانهای
غیردولتی (NGOs) همواره در جهت بسترسازی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نفوذ نرم و
گسترده آمریکا در عرصه بینالمللی تلاش کرده است. بهطوری که گفته میشود
این بنیاد و مراکز و موسسات تحت پوشش آن در سراسر دنیا در لوای اقدامات به
ظاهر بشردوستانه، بازویی مهم و راهبردی برای سیستم جاسوسی آمریکا(سیا) بوده
و بخشی از فعالیتهای سازمان جاسوسی سیا از طریق این بنیاد انجام میشود !
در
حقیقت بنیاد فورد و خانه آزادی با شناسایی و گرد هم آوردن نخبگان سیاسی،
رهبران تجاری، حقوقدانان، مدیران بخشهای خصوصی و مدنی از سراسر دنیا درجهت
هم راستاسازی جهانی در زمینه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با سیاستهای کاخ
سفید و سرمایه سالاران غرب گام برمی دارند. از این رو، تربیت رهبران غربگرا
و اندیشمندان اصلاح طلب در جهان سوم یکی از مهمترین فعالیتهای مهم این
مراکز مهم است.
راز برگزاری اولین دوره کنفرانس بریج در آمریکا یک سال
پیش از کنفرانس برلین، با مدیریت «کامران الهیان» بهایی که به اذعان خود
سرمایهگذاریهای بسیاری در اسرائیل داشته و برای هم آوردی نخبگان اقتصادی و
علمی ایرانی در آمریکا و برلین مستقیم با وزارت خارجه آمریکا ارتباط
برقرار کرده و کسب اجازه نموده نیز در همین پازل قابل تحلیل است.
الهیان،
همسرش زهره و جف اسکول بنیانگذار و مدیر بنیاد اسکول، سالهاست در
سرزمینهای اشغالی با یکدیگر همکاریهای گستردهای دارند و در طرحهای
فرهنگی و اقتصادی شریک یکدیگر محسوب میشوند.
شبکهسازی در ایران و فلسطین و غزه
از
دیگر شرکای آنها که به عنوان سخنران در «همایش بریج» شرکت داشت میتوان به
«صبری صیدام» مشاور رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در امور ارتباطات و
فناوری اشاره کرد که خود از سرمایهگذاران مشهور در امر شبکهسازی اجتماعی
در غزه و فلسطین به شمار میرود.
صیدام رئیس یک مجموعه توسعه
فعالیتهای آموزشی در فلسطین و غزه به نام «نت کتابی» است که نوعی پروژه
آموزش الکترونیک به شمار میرود. در این پروژه لپ تاپهایی ویژه کودکان و
نوجوانان با محتوای آموزشی مورد نظر سیستم جهانی یونسکو با هدف ضمنی «صلح
اعراب و اسرائیل» در کل فلسطین پخش و منتشر میشود.
سایر اعضای هیئت
مدیره نتکتابی افرادی همچون جف اسکول و کامران الهیان و همسرش و خانواده
لبنانی- آمریکایی «زاهی خوری» هستند که آنها نیز در بریج شرکت داشتهاند!
زاهی
خوری از جمله ثروتمندترین تجار «عرب آمریکایی» است که از روابط بسیار خوبی
با عربستان سعودی و ارتش رژیم غاصب صهیونیستی (idf) برخوردار است. او به
همراه ولید بن طلال سعودی مالک غول olayan است که در نشریه اقتصادی فوربز
به عنوان بزرگترین دارایی جهان ارزشگذاری شده است. گروه اولایان مالک بخش
بزرگی از شرکتهای آژانس مسکن در اروپا و آمریکاست. تنها اپراتور تلفن
همراه فلسطین (جوال)، شرکت ملی آب آشامیدنی فلسطین و یک سازمان به اصطلاح
مردم نهاد در اورشلیم با هدف ایجاد صلح بین اعراب و اسرائیل تنها بخشی از
داراییهای زاهی خوری به شمار میرود. سال گذشته در بحبوحه درگیری مردم غزه
و اسرائیل، خوری با همکاری نیروی دفاعی صهیونیستها کارخانه تولید
کوکاکولا در غزه را تاسیس کرد! همچنین بازار تولید و توزیع کوکاکولا در
فلسطین و غزه و بخشهای مهمی از خاورمیانه در اختیار زاهی خوری است. وی از
برگزیدگان جایزه مشهور «کسب و کار برای صلح» در سال 2015 میلادی به شمار
میرود که آشکار است از چه روی به خوریهای فعال در غزه و فلسطین به عنوان
هم پیمانان رسمی صهیونیستها تعلق گرفته است!
بر اساس اطلاعات اختصاصی
کیهان صبری صیدام، کامران الهیان و نمایندگان زاهی خوری و ولید بن طلال
سعودی به عنوان اسپانسرهای مالی «کنفرانس بریج» با مراجعه به کارآفرینان و
نخبگان اقتصادی ایرانی حاضر در کنفرانس برلین، از آنها خواستهاند به منظور
گسترش تشکیلاتی و شبکهسازی اجتماعی به تاسیس سازمانهای مردم نهاد
(NGOs) مشترک در ایران اقدام کنند.
البته خانواده نفتی نمازی که پس از
افشای فعالیتهایشان در ایران در فتنه 88 و مدیریت و راه اندازی مجموعه
بزرگی از سازمان مردم نهاد وابسته به خارج از کشور مجبور به کوچ اجباری از
ترس رسیدگی جدی به پرونده شان شدند نیز حضور رسمی در بریج برلین داشته و
سهم عمدهای در هماهنگی لابی داخلی و خارجی برگزارکننده همایش مذکور
داشتهاند. نمازیها از بزرگترین دلالان معاملات نفت و گاز دوره کارگزاران
و از شرکای غیررسمی مهدی هاشمی رفسنجانی در قراردادهای توتال، کرسنت و
استات اویل بودهاند.
جالب اینجاست که پس از انتشار گزارشهایی با
موضوع ضد امنیتی بودن فعالیتهای لابی داخلی و خارجی «بریج» مسئولان این
کنفرانس شرط حجاب اجباری شرکتکنندگان زن را به قوانین خود اضافه کردند. به
این ترتیب پروسه رسمی براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی با رعایت شئون
اسلامی کلید خورد!
بر اساس اطلاعات به دست آمده، لابی خارجی خواهان
شبکهسازی در داخل ایران را میتوان به دلالان ایرانی- آمریکایی،
سرمایهگذاران آمریکایی- اسرائیلی و غولهای سرمایهدار سعودی- آمریکایی
تقسیم کرد.
آل سعود در حیاط خلوت ایران؟!
در این میان تلاش سعودیها
برای مدیریت اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی تاحدی در بحثهای عمومی جدید
محسوب میشود. هر چند این موضوع در استانهای مرزی کشور به واسطه تبلیغات و
شبکهسازی اجتماعی وهابیون قدمتی ده ساله دارد. هم اکنون بازار کالاهای
استراتژیکی همچون دانههای روغنی کشورمان در دست دشمن رسمی ایران یعنی
سعودیهاست! علاوه بر آن مدیران مجموعه شرکتهای سعودی تولیدکننده روغن در
ایران با تجمیع ارزش ریالی محصولات خود در بورس ایران، از قدرتی مضاعف در
سیستم پولی- مالی کشور نیز برخوردار شدهاند.
همچنین با گسترش قدرت خود
در سایر حوزههای تجاری همچون شکر، کنجاله و نوشیدنیهای پالپ دار، اکنون
عملاً از قدرت به چالش کشیدن بخشهایی از بازار صنایع غذایی ایران برخوردار
هستند. 7 خرداد سال جاری در حاشیه نمایشگاه بینالمللی آگروفود- محصولات
غذایی کشاورزی- و در بحبوحه جنگ نیابتی اسرائیل و عربستان سعودی با ایران
و همپیمانانش، گروه «عوجان»، مالک برند نوشیدنی «رانی» متعلق به عربستان
سعودی، از سرمایهگذاری40 میلیون دلاری در کارخانه قوطیسازی خود در کشور
خبر داد. این سرمایهگذاری به عنوان بخشی از تلاش گروه عوجان برای دو
برابر کردن ظرفیت تولید به منظور پاسخ دادن به تقاضاهای موجود در منطقه
اعلام شده است.
این در حالی است که شركت عربستاني صنايع عوجان در سال
1390 يك توافق نامه همكاري به ارزش 980 ميليون دلار با شركت آمريكايي
كوكاكولا امضا كرد.
براساس توافق نامه امضا شده ميان دو شركت، كوكاكولا
مالك نزديك به نيمي از سهم كسب و كار شركت عوجان در حوزه صنايع نوشيدني
شد. شركت صنايع عوجان جزو 100 شركت بزرگ عربستان بوده و درآمد سالانه آن
بيش از 850 ميليون دلار است.
همچنین بدر بن حامد بن عبدالرزاق عوجان،
عضو هیئت مدیره صنایع عوجان، از اعضای هیئت مدیره شرکت نفت و گاز «دوران
انرژی» ایران نیز به حساب میآید و سرمایهگذاری زیادی در بورس کشورمان
داشته است. علاوه بر آن وی به واسطه ثبت شرکت «عام نور آسیا» با همکاری
برخی از دلالان نفت و گاز ایرانی، به واردات آب معدنی «نستله»، برنج هندی و
کنجاله دام و طیور اشتغال دارد.
سکوت امنیت ملی و تحولات اجتماعی
اکنون
سوال اصلی اینجاست که به چه علت تلاش برای شبکهسازی اجتماعی در میان
نخبگان علمی و اقتصادی جامعه ایرانی از سوی نهادهای امنیتی و رصد گران
جامعه ایرانی نادیده گرفته شده است؟ افزایش سهم سعودیها و دلالان آمریکایی
و اسرائیلی در خصوصیترین فضاهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی در
شرایطی که کشورمان رسماً با انواع تهدیدات امنیتی منطقهای و فرامنطقهای
درگیر است از چه روی با تساهل تحمل میشود؟
چرا شبکهسازی و مدیریت
منابع انسانی ایرانی اعم از نخبگان اقتصادی و کارآفرینان برتر کشور باید در
«برلین» و تحت مدیریت دلالان خطرناکی همچون ولید بن طلال سعودی، کامران
الهیان، استفان چمبر، جف اسکول، صبری صیدان و زاهی خوری صورت گیرد؟ چرا
مدیریت حلقههای علم و صنعت با میانجیگری نهادهای رسمی همچون معاونت علمی-
پژوهشی دفتر ریاست جمهوری و صندوق نوآوری و شکوفایی دولت انجام نمیشود و
همیشه راس شبکه قدرت و ثروت باید در دست خاندانهای غرب گرایی همچون نمازی
با کارنامه سیاه فتنه گری بر ضد حاکمیت باشد؟!
ترویج غربزدگی و دشمن پرستی
گروه
نخبگانی- دلالی شکل گرفته در خارج از مرزهای کشور، تحت حمایت مجموعهای از
اساتید دانشگاه صنعتی شریف، دانسته یا نادانسته رهبری ایجاد تغییرات نرم
ماندگار در جامعه ایرانی را با هدف گذاری ابتدایی از مسیر «اقتصاد و توسعه
وابسته» در پیش گرفتهاند و با ساختارسازی موازی با حاکمیت، مسبب اصلی
قدرت افزایی سیاسی گروهی از دلالان اقتصاد سرمایهداری و فراهمکننده
پیشرفتهترین ساز و کارهای استثماری نوین یا جدیدترین و طبیعیترین بزکها
در حوزه حمایت از «رشد و توسعه جریانهای علمی» در کشورهای در حال توسعه
هستند. چشیدن از میوه ممنوعه این درخت تقلبی توسعه، موجب میشود، سیستم
اجتماعی نخبگان فراملی هرگز رای به عبور از مسیر سخت و پر مخاطره خودکفایی و
توسعه بومی ندهد و به دنبال خود مجموعهای از شرکتهای استعمارگر چندملیتی
را به عنوان «بانیان توسعه آسان» حرکت دهد. علاوه بر آن گرای شبکههای
سالم شکل گرفته خارج از شبکه مذکور را نیز با جاسوسی اقتصادی در قالب
«جشنواره کارآفرینی پل» به اربابان خارجی معرفی کرده و به ساختار جهانی
«IBRIDGE» به جهت هماهنگی با اهداف غیرملی معرفی کند.
این آلودگی
سرطانی، مسری است و از قابلیت نابودی آینده یک ملت به دست «آینده سازان
خود» برخوردار است. به همین دلیل بود که امام رحمت الله علیه فرمود: «معنی
اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از وابستگی به
غرب و شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل و یک فرهنگ مستقل
داشته باشیم.»
*کیهان
کد خبر 429446
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۲
- ۰ نظر
- چاپ
چرا شبکهسازی و مدیریت منابع انسانی ایرانی اعم از نخبگان اقتصادی و کارآفرینان برتر کشور باید در «برلین» و تحت مدیریت دلالان خطرناکی همچون ولید بن طلال سعودی، کامران الهیان، استفان چمبر، جف اسکول، صبری صیدان و زاهی خوری صورت گیرد؟